ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ویانا و ایلیا

تولد مامی ملیکا

سلام دختر خوشگله امروز تولد مامان ملیکا است (مامان ١١ خرداد ١٣٥٩ به دنیا آمده) مامی ملیکا از ویانا تشکر میکنه که تولد مامانش را تبریک میگه در این روز خدا را به خاطر اینکه شما را به من داده شکر میکنم و سپاسگذارم از مامانی فرشته هم که در این روز من را به دنیا آورده و بزرگ کرده و الان هم شماها را بزرگ میکنه تشکر میکنم از همسرم هم به خاطر کمک هایی که به من میدهد تشکر میکنم با تمام وجودم دوستت دارم دختر یه دونه مامان امروز مامانی با خاله زهرا و امیرحسین پیش شما و برادرت هستند چون شما این روزها خیلی بی تابی میکردی سعی میکنم زود از سر کار بر گردم می بوسمت عزیزم......   ...
16 خرداد 1390

سقای امام حسین

  وقتی ویانا را ما برای اولین بار در محرم سال 1389 در تاسوعا و عاشورای حسینی در شهرستان کاشان به نیت حضرت رقیه لباس پوشاندیم  (ویانا جونم روسری سقایت را مامانی به نیت سلامتی ات از مکه برات آورده است) ...
9 خرداد 1390

سرما خوردگی شدید

سلام دختر قشنگم الان چهار روز است که من و تو و داداشی سرمای شدید خوردهایم و مامانی هم یک هفته است که سرمای شدید خورده است ولی چون باید از شماها نگهداری می کرد و استراحت نداشت هنوز خوب نشده است من و شما دوقلوها هم هنوز خوب نشده ایم به قول مامانی کوری عصا کش کور دیگری شده است (یعنی من و مامانی) امیدوارم تو و داداشت و مامانی درد نکشید من یه جوری تحمل می کنم امیدوارم هر چه زودتر همه خوب بشیم چون شرایط خیلی سختی که هم آدم بخواد مواظب خودش باشه و هم مواظب عزیزهای دیگرش   ...
9 خرداد 1390

تولد مامانی فرشته

ویانا جان سلام مامان جونم امروز ١/٣/١٣٩٠ روز تولد مامانی فرشته است امروز مامانی ٥٠ ساله میشه (متولد ١/٣/١٣٤٠) تولد تولد تولدش مبارک........................ مامانی طبق همیشه امروزش باز مال خودش نیست و طبق معمول داره از تو و ایلیا نگهداری میکنه ویانا جان شما وقتی بزرگ شدی نباید هیچوقت زحمات مامانی فرشته را فراموش کنی مامانی بیشتر از هر مادر دیگه ای برای بچه هاش از خودش مایع میذاره مخصوصا از  زمان حاملگی من تا حالا که شما یک سال و چهار ماه شده اید همه زحمات ما  به دوش مامانی است چون من هم بارداری خیلی سختی داشتم و هم بعد از زایمان  چون خدا شما دوقلوها را به من داده بود روزهای خیلی سختی داشتم و ای...
2 خرداد 1390

شش ماهگی ویانا

ویانا برای اولین بار در شش ماهگی شروع به خوردن غذا کرد در همین سن بود که کاملا خودش می نشست با فرنی و آب ماهیچه و مرغ غذاهاش شروع شد کم کم سوپ و حلیم و پلو و ماکارونی و ....  به غذاهاش اضافه شد البته بی نمک و بدون ادویه و تا آنجایی که امکان داشت کم شیرین  ولی با کره و روغن زیتون همه این غذا ها رو مامانی فرشته خیلی خوشمزه برای ویانا درست می کرد چون همیشه کمک مامان ملیکا بود در واقع زحمت اصلی به دوش مامانی فرشته بود بین 5 ماهگی و 6 ماهگی بود که برای اولین بار ویانا دندانش در آمد روزهای اولی که ویانا شروع به خوردن غذا کرد روزهای اولی که ویانا و ایلیا نشستن را یاد گرفتن وقتی ویانا و ایلیا ...
28 ارديبهشت 1390

ویانا وقتی کوچک بود

سوسن خانم ابرو کمون چشم عسلی ویانا خانم ویانا و برادرش موهای ویانا تا قبل از شش ماهگی کم پشت تر و نرم تر ولی روشن تر از ایلیا بود رنگ موی ویانا : قهوه ای روشن رنگ چشم : قهوه ای تیره یا میشی ...
27 ارديبهشت 1390

حال بد ویانا

سلام دختر قشنگم مامان امیدوارم امروز بهتر باشی الان یک هفته است که شما حالت بد و بی قراری اول فکر کردیم که دلت خیلی درد میکنه ولی الان فهمیدیم که غیر از دلت دندانهای نیش و آسیابت داره در می آد عزیزم من و بابات و مامانیت داریم هر کاری میکنیم که شما کمتر درد بکشی حال مامان تا تو خوب نشی خوب نمیشه اللهی زودتر خوب بشی عزیز دلم دوسسسسسسسسسسسسسست دارم عزیزم راستی تو خیلی داداشت رو دوست داری همش بغلش میکنی بوسش میکنی وقتی میخوابه دلت براش تنگ میشه همش میگی : دا دا   دا دا قربونتون بشم خوشگل های مامان وقتی ویانا دلش برای داداشش تنگ میشه وقتی ویانا با وسایل سماور قدیمی مامانیش بازی می کند ...
25 ارديبهشت 1390