دختر 24 ماهه مامان
سلام دختر خوشگلم و یا به قول خودت عسلم
خوبی مامان جون ، عزیز دلم تولد 2 سالگیت مبارک باشه
چهارشنبه مورخ 05/11/1390 مصادف با اول ربیع الاول شما و داداشت
2 ساله شدید و تمام کارها و حرکاتتان هم به اندازه 2 سال بزرگتر شد
دیگه اکثر حرفهایتان را با جملات طولانی بیان میکنید و خودتان میگید که
چی را دوست دارید و چه کاری دلتان می خواهد انجام دهید
خودتان روز تولدتان شعر تولد مبارک را می خواندید و میگفتید مامان شمع
روشن فوت کنم و از فوت کردن شمع لذت میبردید
مامان جونم من دوسال تمام به شما و داداش شیر دادم و دیگه به گفته
دکترتان موقع گرفتن شماها از شیر خودم شده که امیدوارم هم شماها
و هم خودم از لحاظ روحی بتوانیم براحتی با این موضوع کنار بیاییم مامانی
هم میگه الان فصل خوبی برای از شیر گرفتن بچه ها است چون هم زیاد
تشنه نمی شوند و هم به اسهال و استفراغ نمی افتند و من از خداوند
سپاسگذارم که به من این قوت را داد که به هر سختی که بود به شماها
دوسال کامل شیر بدهم چون خیلی خودم دلم می خواست از این نعمتی
که خداوند به من داده یعنی لذت شیر دادن استفاده کنم
عزیزهای من دلم می خواهد از مامانی فرشته به خاطر زحمتهای زیادی
که در طول این دوسال برای بزرگ کردن شماها کشیده تشکر کنم ولی
نمی دانم چطوری این کار را بکنم اصلا میتوانم یک گوشه از زحماتش را
جبران کنم یا نه؟ امیدوارم همیشه صحیح و سلامت در کنار ما باشد
هم من و هم بابا روز تولد شماها تعطیل کردیم و بعدازظهر آن روز با هم
و به اتفاق شماها به شرکت ما آمدیم و همکارها از دیدن شما خوشحال
شدند و میگفتند که چقدر شماها بزرگ شده اید
جمعه هم همه رفتیم آتلیه و عکسهای تولدتان را گرفتیم خیلی لذت بخش
ولی در عین حال خیلی سخت بود چون هم مرتبآ باید برای شماها لباس
عوض میکردیم و هم کلی هیجان نشان می دادیم تا شماها آمادگی لازم
برای عکس انداختن را داشته باشید خلاصه خوش گذشت
امیدوارم خداوند شماها را صحیح و سالم نگهدارد و به ما کمک کند که
بتوانیم شماها را صالح و سالم بزرگ کنیم
خیلی دوستتون دارم
تولدتان مبارک مبارک