ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

ویانا و ایلیا

ویانا و حس همکاریش با خانواده

چند روز پیش وقتی با ویانا و ایلیا از مهد کودک برمی گشتیم سر راه رفتیم به پمپ بنزین تا بنزین بزنیم موقع بیرون آمدن از آنجا ویانا گفت مامان ببین این آقایی که برامون بنزین زد چقدر پول داره بعد گفت اگر شما کارتون زودتر تموم بشه ما هم مهدمون زودتر تموم بشه که دیگه پول ندیم اونوقت میتونیم به همدیگه کمک کنیم زیاد پول داشته باشیم. این حس همکاری ویانا از سن 5 سالگی قابل ستایش و بسیار ارزشمند است دختر کوچولوی مامان با افکار بزرگش همیشه مامانش را حیرت زده میکند. ویانا جونم، شما و داداشت ایلیا خان را از اعماق وجودم دوست دارم. ...
27 خرداد 1394

رفتن به تیراژه با دوقلوهای 5 ساله و آقا باراد 8 ماهه

این عکسها مربوط به آخرین باری است که بابا وحید چین رفته بود دایی بچه ها خواست آنها را به تیراژه ببرد خلاصه ما آنها را بهمراهی باراد کوچولو به تیراژه بردیم کلی هم دایی با آنها بازی کرد بهشون خیلی خوش گذشته بود و بعد از اینکه شام مورد علاقشون پیتزا را نوش جان کردند به خانه برگشتیم. دایی جون خیلی خوش گذشت از شما متشکریم. ...
24 خرداد 1394

خاطره ای از زبان مربی فرانسه ویانا

چند روز پیش مربی فرانسه ویانا و ایلیا خاطره ای از ویانا برای من تعریف کرد که بسیار من شگفت زده شدم . از زبان خاله فرنوش: امروز یه دختر 4 ساله که تازه با برادرش سر کلاس اومده بودند بین درس با گفتن جملهء خسته ام میاد پیشم و از من شروع به سوال پرسیدن کرد: ویانا: خاله تو خواهر داری؟ من: آره عزیزم یکی، ویانا: داداش داری؟ من: نه گلم ویانا: شوهر داری من: (خندم گرفته بود) نه قربونت برم مثل تو پیش مامانم زندگی میکنم. ویانا: پس بابات چی؟ من: بابا ندارم عزیزم، ویانا: یعنی چی بابا نداری؟ من: بابام رفته پیش خدا ویانا: یعنی مرده من: آره گلم، ویانا: یعنی پیر شد بعد مرد؟ من: داشت پیر میشد که دیگه قلبش نذاشت رفت پیش خدا . ...
23 خرداد 1394