ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ویانا و ایلیا

آموزشهای ماه اول مهد کودک

1391/3/3 15:05
نویسنده : ملیکا
2,427 بازدید
اشتراک گذاری

الان یک ماه است که ایلیا و ویانا به مهد کودک میروند ولی هنوز

این دختر کوچولوی مامان صبحها با گریه به مهد کودک می رود

نمیدانم چرا ؟ آخه یک روز بود که با دیدن پتویش به من گفت که

من نمیخواهم در اتاق اعظم جون بخوابم من اول فکر میکردم که

دلش نمی خواهد که بخوابد بعد فهمیدم در اتاق اعظم خانم که

اتاق نوپا است نمی خواهد بخوابد با مهدشان صحبت کردم قرار

شد در اتاق خود خاله عادله که اتاق نوبابه است بخوابند (چون

ویانا و ایلیا طبق سنشان باید در کلاس نوپا بودند ولی چون هم

پوشکی نبودند و هم خوب صحبت میکردند یک کلاس بالاتر و در

کلاس نوبابه رفتند) و بعد دیگه ویانا بهانه ای نگرفت خدا کنه هر

چه زودتر صبح رفتنهایش هم بهتر شود

اما در کل ویانا و ایلیا در اولین ماه مهد کودکشان شعرهای زیادی

یاد گرفته اند که بخوانند به نامهای :

شعر مامان جونم مامان زیبا ، بابام میاد در میزنه ، شیر بخور مفیده

عروسک من ، من یک گل قشنگم ، زاغی کجایی

همچنین ماههای فصل بهار را نام میبرند اَوردین اُربِهشت خُداد

یعنی فروردین و اردیبهشت و خرداد

و یک کتاب کار اردیبهشت ماه داشتند که مربیشان با آنها کار کرده بود

و کلی کاردستی درست کرده بودند

و در کلاس آوا خونی همراه با حضور عمو موسیقی شرکت کرده اند

و کلی کارهای مختلف دیگر در اولین ماه مهدشان یعنی اردیبهشت ماه

مربی آنها میگوید ویانا خیلی دختر حساسی مخصوصا روی داداشش

است و در کلاس هر چه که میخواهیم بهش بدیم اول میگوید داداشم

و خیلی مواظبش است و هوای داداشش را دارد

 کتاب کاری که دوقلوها در مهد تمرین میکنند

اولین کتاب کار ویانا

اولین نقاشیهای ویانا در مهد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ساناز
10 خرداد 91 18:50
سلام از وبلاگتون خیلی خیلی خیلی لذت بردم بچه های شما مهدکودک هدایت نوین می رن؟
ملیکا
11 مهر 91 18:07
وای این دو تا خیلی نازن دعا کن منم مثل شما خانوادمون 4 نفری بشه یه دختر مامانی و یه پسر شیطون
خدا خیلی دوستت داشته


امیدوارم هر چه زودتر به ارزویتان برسید