شیرین کاری ویانا
دیشب ایلیا موقع غذا خوردن خیلی خودش را کثیف کرده بود و من وقتی بدن ایلیا
را شستم و لباسش را درآوردم به باباش گفتم یه لباس برای ایلیا تا سرمانخورده
بیار ولی بابا وحید حواسش به کار دیگه پرت شده بود و نرفت که بیاره
یه کم گذشت یه دفعه دیدم ویانا یه چیزی دستش است و میگه مامان
این دختر کوچولوی من رفته بود از تو اتاق لباس برادرش را چون من به باباش گفته
بودم و نیاورده بود برای من آورد خیلی لحظه قشنگ و جالبی بود
این ویانا کوچولو نشان داد حواسش خیلی به داداشش است
خلاصه این از خوشمزه یازی ماهی کوچولوی مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی