تولد یک سالگی ویانا و حرفهای مامان
سلام دختر خوشگلم
ویانا مامان دیگه ١٣ ماهه شده
ویانا الان دیگه تو خانه به مامانش کمک میکنه
مامان این روزها وقتی میاد سر کارش ویانا با مامانی فرشته و پرستارش خاله مریم بازی میکنه
ویانا بزرگ شد باید از مامانی و خاله به خاطر زحماتشان تشکر کنه
البته اگر از پرستارش راضی باشیم و ایشان حالا حالا ها در منزل ما بماند
ویانا عاشق رقص باشعر حسنی کثیف است
ویانا یه وقتهایی که مامان و بابا غذا میخورند دلش میخواد بره رو پای باباش بشینه
این هفته ویانا و داداشش وقتی همگی رفته بودیم سرزمین بازی برای اولین بار تو استخر توپ بازی کردند
این روزها هم ویانا جونم سرما خورده تا کاملا خوب بشه مامانش نگرانیش برطرف نمیشه
میبوسمت عزیز دلم
تمام وجودم متعلق به شما و داداش و بابا است
ویانا و ایلیا هنگام تولد یک سالگی (تولد تولد تولدت مبارک مبارک...)
ویانا جونم تولد یکسالگی شما و داداش را ما به خاطر اینکه تو محرم افتاده بود
در آتلیه برگزار کردیم و فقط خاله مونا همراه ما بود
این عکس را من وقتی از آتلیه برگشتیم خانه گرفتم
ویانا جان کیک شما و داداش یه کلبه بود توی یه باغ که مامان و بابا
و یه خواهر و یه برادر کنار آن ایستاده بودند
من و بابا این کیک را به خاطر اینکه نه دخترانه و نه پسرانه بود انتخاب کردیم